گوچی: همه با گلم به کره خاطره دارند
به گزارش خبرورزشی، رضا قوچان نژاد برای ایران و ایرانیها مثل یک خاطره ناب و شیرین باقی ماند. کسی از رضا خاطره بدی در یاد ندارد. او تا توانست برای تیم ملی گلهای مهم و حساس زد، گلهایی که هر کدام برای خود تاریخی دارند. رضا همیشه خوشحال بود، سر بزنگاه ظاهر میشد و گلهای فوق العاده مهمی میزد. مثلاً قبل از جام جهانی روسیه، وقتی با رضا گپ میزدیم اینقدر انگیزه داشت که یکی دیگر از گلهای تاریخیاش را برای تیم ملی بزند. او با لبخند مدام تکرار میکرد: «دوست دارم دوباره گل حساس بزنم، از آن گلهایی که مردم دوستش دارند و من هم عاشقشان هستم.» حالا، اما او غمانگیزتر از هر زمان دیگری ایران را ترک کرده است، در حالی که نمیدانیم قرار است چه زمانی بازگردد. تمام آرزوهای رضا در جام جهانی با نیمکتنشینی پرپر شد. او اعتراضی نداشت و نکرد، تنها به این بسنده کرد که نامهای روی اینستاگرامش منتشر کند و برای همیشه پیراهن محبوبترین تیم عمرش را بیاویزد. به بهانه خداحافظی رضا مرور میکنیم مهمترین لحظات فوتبالی او را در تیم ملی.او را زدند!۲۰ مرداد سال ۱۳۹۱. کمپ تیمهای ملی در مجارستان. این تاریخ را رضا فراموش نمیکند. اولین روزی که در تمرین ایران حاضر شد. او در نگاه اول، مثل یک بچه پررو بود و به همین خاطر بازیکنان چند تکل بد زیر پایش زدند. رضا خودش برایمان تعریف میکرد: «خب بچهها فکر کرده بودند من مغرورم و چند تکل بد زدند، اما خیلی زود رفیق شدیم.» رضا بعدها در تمرین تیم ملی در تهران حاضر شد. عکس او و اشکان دژاگه برگی شد از خاطرات فوتبال ایران. عکسی که فردای آن روز روی جلد همه روزنامهها نقش بست.نقشه کشیده بودمرضا اولین گل خود را برای تیمملی در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ مقابل لبنان به ثمر رساند، در مقدماتی جام ملتهای ۲۰۱۵ استرالیا، اما بیشک اولین گل مهم و تاریخی رضا، برابر قطر در دوحه بود. در مسیر مقدماتی جام جهانی برزیل و بعد از باخت مقابل ازبکستان در آزادی، ایران باید سه بازی مهم میکرد تا به جام جهانی برسد. شاگردان کیروش باید هر سه مسابقه را هم میبردند. اولین دیدار با قطر بود. دیداری حساس و نفسگیر. در نیمه دوم بازی، روی حرکت جباری و اشتباه یکی از مدافعان قطر، توپ به رضا گوچی رسید و او هم مهاجمی نبود که این توپها را از دست دهد. توپ را به تور چسباند و شد قهرمان اولین بازی. بعد از مسابقه همه در ایران خوشحال بودند و امیدوار. بعدها رضا درباره آن گل گفت: «خودم خیلی دوستش دارم.» شادی گل گوچی هم پس از آن جالب بود. او به سمت دوربین تلویزیونی رفت و چیزهایی گفت: «از قبل برای این شادی گل نقشه کشیده بودم. این شادی برای یکی از دوستانم در خارج از ایران بود. گل را تقدیم او کردم.»همه با گلم خاطره دارندرضا بعد با تیم ملی به ایران برگشت. بازی با لبنان از راه رسیده بود. در شب ۲۱ خرداد ۹۲ او گل سوم ایران را مقابل لبنان زد و تیم ملی ۴ بر یک برد، اما همه چیز بستگی به بازی اولسان داشت. ایران باید ۳ امتیاز را میگرفت تا راهی جام جهانی شود. کرهجنوبی بازی رفت را یک بر صفر به ایران باخته بود و میخواست هر طور شده دیدار برگشت را ببرد. کاپیتانشان گفته بود کاری میکند ایرانیها خون گریه کنند. سرمربیشان با توهین به ایرانیها گفته بود دوست دارد ازبکها به جام جهانی بروند. خلاصه جنگی درگرفت. در زمین مسابقه همه چیز به نفع کره بود، اما یک فرار استثنایی، یک گل تاریخی را به همراه داشت. رضا گوچی موفق شد روی تعلل مدافع کره توپ را برباید و گل برتری ایران را بزند تا باعث صعود ایران به جام جهانی برزیل شود. او تاریخساز شده بود و اسمش را گذاشتند حماسهساز اولسان. خودش زیاد اهل القاب نبود و یک بار با خنده گفت: «اهل این چیزها نیستم، من رضا گوچی هستم.» بعدها بارها و بارها درباره آن گل و آن شب تاریخی با رضا حرف زدیم. او برایمان چیزهای شیرینی گفت. از این میگفت که: «همه ایرانیها در دنیا با گلی که به کره زدم خاطره دارند. هر جای دنیا که من را میبینند با حرارت خاطره خود را از گل من تعریف میکنند.» رضا همینطور برایمان گفت: «واقعاً حساس بود. عجب شبی بود... من میدانستم توپ را میگیرم. بازی سخت بود. موقعیت کم گیر میآمد. فشار روی تیم ما زیاد بود. من در آن موقعیت حس کردم که مدافع من را نمیبیند. همینطور هم بود. او من را ندید. گفتم صددرصد روی توپ بروم و آن را بدزدم. بقیه اش را هم که دیدید. واقعاً حساسترین گل عمرم بود. این یکی با همه گلهایم فرق داشت.» رضا بعدها برایمان چیز جالب دیگری هم تعریف کرد: «خب راستش در عمرم بازیهایی بوده که دوست داشتم زود داور سوتش را بزند، ولی بازی با کرهجنوبی مهمترینش بود. هی به ساعت نگاه میکردم و میگفتم خدایا چرا نمیگذرد؟»فوتبال برای یک نفر نیستبعد از صعود تاریخی به جام جهانی، رضا همراه تیم ملی به ایران آمد. در ورزشگاه آزادی غوغایی بود. اواخر مراسم، همه به زمین ریختند و در چشم بههم زدنی رضا دید طرفداران زیادی دورهاش کردهاند. او باورش نمیشد در مدتی کوتاه به چنین جایگاه فوق العادهای رسیده. همان جا وقتی برای رضا قصه اولین روزهای حضورش و حرفهای منتقدان را تعریف کردیم، حرفهای جالبی برایمان زد. رضا گفت: «یک چیز جالب بگویم بدانید. روزهایی که تازه آمده بودم و این صحبتها میشد... اول بگویم هرکس نظری دارد. فوتبال برای یک نفر نیست، برای همه است. هرکس میتواند نظرش را بگوید و ما باید به آن احترام بگذاریم ولی روزهایی که این حرفها زده میشد، من اصلاً چیزی نشنیدم و ندیدم، چون زیاد اهل دیدن برنامهها نیستم.» او در ادامه هم گفت: «من نوکر همه منتقدانم هستم.»گلی که نچسبیدرضا با تیم ملی به جام جهانی رفت. ابتدا بازی با نیجریه و بعد دیدار با آرژانتین. ایران یک مساوی و یک باخت داشت و در دیدار آخر به مصاف بوسنی رفت. تیم ملی در این بازی سه گل خورد ولی تک گل تیم ملی را رضا گوچی زد. او همیشه از آن گل به تلخی یاد میکرد: «هر بازیکنی گل زدن در جام جهانی را دوست دارد ولی این گل اصلاً به من نچسبید، چون باختیم.»گل مهم به اماراتتقویم ورق خورد و نوبت به جام ملتها رسید. سردار آزمون برای کیروش مثل یک کالای نو بود و رضا انگار کهنه شده بود. سردار جلوی قطر فیکس بود و رضا نیمکتنشین. تک گل آن بازی را آزمون زد. در بازی دوم ایران به مصاف امارات رفت. آنها به شدت برای ایرانیها کری میخواندند. تا اواخر مسابقه بازی مساوی بود، اما رضا به زمین رفت و یکی از آن گلهای تاریخیاش را زد تا ایران به عنوان صدرنشین از گروهش بالا برود. رضا این گل را هم دوست داشت و همیشه به نیکی از آن یاد میکرد.گل مهمی که سوختصعود ایران از مرحله گروهی جام ملتهای استرالیا و بعد دیدار با عراق. رضا باز هم نیمکتنشین بود. با اخراج پولادی کفه ترازو به نفع عراق سنگینی کرد. ایران ۳ بر ۲ بازی را عقب بود که در دقایق اضافه رضا گوچی توانست گل سوم ایران را بزند. این گل هم یکی از حساسترین گلهای تاریخ فوتبال ایران بود اما... «خب متأسفانه بازی را در ضربات پنالتی باختیم تا گل من زیر سایه قرار بگیرد. افسوس میخورم، چون گلم به عراق واقعاً حساس و مهم بود، اما سوخت.»گریه کردم به این دلیلبا درخشش سردار، رضا کمکم تبدیل به یک بازیکن نیمکتنشین شد. در شروع مقدماتی جام جهانی روسیه هم کیروش، سردار را به رضا ترجیح داد. در اولین بازی ایران به مصاف قطر رفت؛ دیداری حساس و حیثیتی. رضا در اواخر بازی وارد زمین شد و توانست باز هم در نقش ناجی ظاهر شود. او دقیقه ۹۰ دروازه قطر را باز کرد و پس از آن اشک ریخت. وقتی از رضا پرسیدیم چرا گریه؟ اینطور پاسخمان را داد: «بعد از گل به قطر هر چه انرژی منفی از سال گذشته در وجودم بود را بیرون ریختم و گریه کردم. مهمتر از همه این چیزها، خوشحال بودم، چون میدانستم با آن گل بازی را خواهیم برد. از طرفی میدانستم همه مردم ایران خوشحال شدهاند به همین دلیل گریهام گرفت. بعد خدا را شکر کردم به خاطر این اتفاق. واقعاً یک شب فراموشنشدنی بود.»قهر با کارلوسرضا در مجموع ۱۷ گل برای ایران به ثمر رساند. او ۴۴ بازی هم برای تیم ملی انجام داد و به زعم خیلیها، زود از تیم ملی رفت. در روسیه، او ناراحتتر از هر زمان دیگری بود. رضا کلی انگیزه داشت خوش بدرخشد ولی کیروش یک دقیقه هم از او در ترکیب استفاده نکرد. بعد از بازی با اسپانیا چشمان او از شدت ناراحتی قرمز شده بود. سرانجام رضا تصمیم گرفت برای همیشه از تیم ملی کنار بکشد. رابطه او و کارلوس در این سالها همواره خوب بود، اما حالا به نظر میرسد قهر مطلق هستند.